جناب آقاى قاضى زاهدى گلپایگانى مىفرماید: من در تهران از جناب آقاى حاج محمد على فشندى که یکى از اخیار تهران است، شنیدم که مىگفت: من از اول جوانى مقیّد بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آنقدر به حج بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیةاللَّه، روحى فداه، مشرف گردم. لذا سالها به همین آرزو به مکه معظمه مشرف مىشدم.
در یکى از این سالها که عهدهدار پذیرایى جمعى از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحراى عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنکه حجاج به عرفات بیایند، براى زوارى که با من بودند جاى بهترى تهیه کنم. تقریباً عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکى از آن چادرهایى که براى ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمناً متوجه شدم که غیر از من هنوز کسى به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکى از شرطههایى که براى محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آوردهاى؟ مگر نمىدانى ممکن است سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمدهاى، باید تا صبح بیدار بمانى و خودت از اموالت محافظت بکنى. گفتم: مانعى ندارد، بیدار مىمانم و خودم از اموالم محافظت مىکنم.
آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آنکه نیمههاى شب دیدم سید بزرگوارى که شال سبز به سر دارد، به در خیمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلى، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعى از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقدارى از آنها ترسیدم، ولى پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جاى گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولى آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد على! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟
فرمودند: شبى در بیابان عرفات بیتوته کردهاى که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللَّهالحسین(ع) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز مىخوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قلهواللَّه بخوان.
لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایى خواندند که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشى داشتند و اشک از دیدگانشان جارى بود. من سعى کردم که آن دعا را حفظ کنم ولى آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهى کرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلایل، خدایى هست. فرمودند: براى تو همین مقدار از خداشناسى کافى است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت براى آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبى دارى. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(ع) در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است.
سؤال کردم: روز عرفه، که مىگویند حضرت ولىعصر(ع) در عرفات هستند، در کجاى عرفات مىباشند؟ فرمود: حدود جبلالرحمة. گفتم: اگر کسى آنجا برود آن حضرت را مىبیند؟ فرمود: بله، او را مىبیند ولى نمىشناسد.
گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولىعصر(ع) به خیمههاى حجاج تشریف مىآورند و به آنها توجهى دارند؟ فرمود: به خیمه شما مىآید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل(ع) متوسل مىشوید.
در این موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلى، چاى دارى؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آوردهام ولى چاى نیاوردهام. عرض کردم: آقا اتفاقاً چاى نیاوردهام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید؛ زیرا فردا مىروم و براى مسافرین چاى تهیه مىکنم.
آقا فرمودند: حالا چاى با من. از خیمه بیرون رفتند و مقدارى که به صورت ظاهر چاى بود، ولى وقتى دم کردیم، به قدرى معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چاى از چایهاى دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چاى دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایى دارى، بخوریم؟ گفتم: بلى نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمىخورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقدارى نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.
سپس به من فرمودند: حاج محمدعلى، به تو صد ریال (سعودى) مىدهم، تو براى پدر من یک عمره بهجا بیاور. عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم »سید حسن« است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدى. من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتى خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبایى روى گونه راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روى آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.
پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسى را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیةاللَّه، ارواحنافداه، بودهاند، بهخصوص که اسم مرا مىدانستند و فارسى حرف مىزدند! نامشان مهدى(ع) بود و پسر امام حسن عسکرى(ع) بودند.
بالاخره نشستم و زارزار گریه کردم. شرطهها فکر مىکردند که من خوابم برده است و سارقان اثاثیه مرا بردهاند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریهام شدید شد.
فرداى آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من براى روحانى کاروان قضیه را نقل کردم، او هم براى اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شورى پیدا شد.
اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آنکه من به آنها نگفته بودم که آقا فرمودهاند: »فردا شب من به خیمه شما مىآیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس(ع) متوسل مىشوید« خود به خود روحانى کاروان روضه حضرت ابوالفضل(ع) را خواند و شورى برپا شد و اهل کاروان حال خوبى پیدا کرده بودند، ولى من دائماً منتظر مقدم مقدس حضرت بقیةاللَّه، روحى و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، بودم.
بالاخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولىعصر(ع) بیرون خیمه ایستادهاند و به روضه گوش مىدهند و گریه مىکنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولى ایشان با دست اشاره کردند که چیزى نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزى بگویم. من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیةاللَّه، روحىفداه، آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(ع) گریه مىکردیم و من قدرت نداشتم که حتى یک قدم به طرف حضرت ولىعصر(ع) حرکت کنم. بالاخره وقتى روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.
محمدرضا باقى اصفهانى برگرفته از: آثار و برکات حضرت امام حسین(ع)، ص۲۳، قضیه ۵٫
در فراق مهدی
نویسنده ارجمند کتاب «مکیال المکارم»، در بخش چهارم کتاب خود، جمال و زیبایی حضرت مهدی(ع) را یکی از ویژگیهای آن حضرت میشمرد و مینویسد:«بدان که مولای ما حضرت صاحبالزمان(ع)، زیباترین و خوش صورتترین مردم است؛ زیرا شبیهترین مردم به پیامبر اکرم(ص) است».۱
از بررسی روایات و مطالعه حکایتهای نیکبختانی که توفیق زیارت آن امام را یافتهاند، برمیآید که قامت و رخسار نازنین امام عصر(ع) در کمال زیبایی و اعتدال بوده و سیمای مبارکش، دلربا و خیرهکننده است.
همین قامت رعنا و رخسار دلربا موجب شده است هزاران عاشق دلسوخته در آغاز هر صبح بازاری و التماس از خدای خود چنین بخواهند:
«خداوندا! آن چهره زیبا و جمال دلآرا را به من بنمای و چشمان مرا با یک نظر به او روشنایی بخش».۲
از آنجا که آشنایی بیشتر با صفات و خصال یوسف زهرا، حضرت مهدی(ع)راهی برای شناخت مدعیان دروغین به شمار میآید و افزون بر این میتواند موجب انس و ارتباط شیعیان با آن عزیز غایب از نظر باشد، با بهرهگیری از کلمات معصومان(ع) و حکایتهای نقل شده از تشرّف یافتگان، به بررسی این موضوع میپردازیم. باشد تا به مصداق «وصف العیش نصف العیش»، ما هم از آن جمال دلآرا بهرهمند شویم.روایات فراوانی در توصیف جمال دلآرای آخرین حجت خدا، حضرت مهدی(ع)وارد شده است که در مجموع آنها را به دو بخش میتوان تقسیم کرد:
الف) روایاتی که به توصیف کلی سیرت و صورت آن حضرت، بسنده و از ایشان به عنوان شبیهترین مردم به رسول خدا(ص) یاد کردهاند که از آن جمله به روایات زیر میتوان اشاره کرد:
۱- از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود:
«مهدی از فرزندان من است. اسم او، اسم من و کنیه او، کنیه من است. او از نظر خَلق و خُلق، شبیهترین مردم به من است».۳
۲- احمد بن اسحاق بن سعد قمی میگوید: از امام حسن عسکری(ع) شنیدم که میفرمود:«سپاس از آن خدایی است که مرا از دنیا نبرد تا آنکه جانشین مرا به من نشان داد. او از نظر آفرینش و اخلاق، شبیهترین مردم به رسول خدا(ص) است».۴
با توجه به این روایات، همه خصال و صفاتی را که در قرآن و روایات به پیامبر گرامی اسلام نسبت داده شده است، به وجود مقدس امام مهدی(ع) نیز میتوان نسبت داد. روایاتی که به توصیف ویژگیهای ظاهری پیامبر اکرم(ص) پرداختهاند، فراوانند. در اینجا به یکی از آنها اشاره میکنیم. در روایتی که از امام محمد باقر(ع) نقل شده، ویژگیهای ظاهری پیامبر خاتم چنین توصیف شده است:
«رخسار پیامبر خدا، سپید آمیخته به سرخی و چشمانش سیاه و درشت و ابروانش به هم پیوسته و کف دست و پایش پر گوشت و درشت بود؛ بدان سان که گویی طلا بر انگشتانش ریخته باشد. استخوان دو شانهاش بزرگ بود. چون به کسی روی میکرد، به خاطر مهربانی شدیدی که داشت، با همه بدن به جانب او توجه میکرد. یک رشته موی از گودی گلو تا نافش روییده بود، انگار که میانه صفحه نقره خالص، خطی کشیده شده باشد. گردن و شانههایش مانند گلابپاش سیمین بود. بینی کشیدهای داشت که هنگام آشامیدن آب نزدیک بود به آب برسد. هنگام راه رفتن محکم قدم برمیداشت که گویا به سرازیری فرود میآید. باری، نه قبل و نه پس از پیامبر خدا کسی مثل او دیده نشده است».۵
ب) روایاتی که خصال و سیمای امام مهدی(ع) را به تفصیل بیان کرده و ویژگیهای آن حضرت را یک به یک برشمردهاند. برخی از روایاتی که در این زمینه وارد شده، به شرح زیر است:
۱- پیامبر گرامی اسلام، امام مهدی را شبیه خود معرفی کرده، در توصیف او میفرماید:«پدر و مادرم به فدای او که همنام من، شبیه من و شبیه موسی زاده عمران است. بر [بدن] او نوارهایی [جامههایی] از نور است که از شعاع قدس روشنایی مییابد».۶
۲- آن حضرت در روایت دیگری در توصیف چهره فرزندش، امام مهدی(ع)میفرماید:«مهدی از فرزندان من است. چهره او مانند ماه درخشنده است».۷
۳- پیامبر اعظم(ص) در روایتی، پیشانی و بینی امام مهدی(ع) را اینگونه توصیف میکند:«مهدی از من است، پیشانی گشاده و بینی کشیده دارد».۸
۴٫ در روایت دیگری که از پیامبر خاتم(ص) نقل شده، رنگ چهره و اندام امام مهدی(ع) چنین توصیف شده است:«مهدی مردی از فرزندان من است رنگ [چهره] او رنگ عربی و اندام او اندام اسرائیلی است بر گونه راست او خالی است که همانند ستاره درخشان است».۹
۵- با توجه به همه ویژگیهای یاد شده است که پیامبر اسلام در وصف امام مهدی(ع) میفرماید:«مهدی، طاووس اهل بهشت است».۱۰
۶- امام باقر(ع) از پدرش و جدش روایت میکند که روزی امام علی(ع)در حالی که بالای منبر بود، فرمود:«از فرزندان من در آخرالزمان، مردی ظهور میکند که رنگ [صورتش ]سفید متمایل به سرخی و سینهاش فراخ و رانهایش ستبر و شانههایش قوی است و در پشتش دو خال است، یکی، به رنگ پوستش و دیگری، مشابه خال پیامبر اکرم ـ درود خدا بر او و خاندانش باد ـ».۱۱
۷- امام رضا(ع) نیز در بیان صفات و ویژگیهای امام عصر(ع)میفرماید:«قائم کسی است که در سن پیرمردان و با چهره جوانان قیام کند و نیرومند باشد تا بدانجا که اگر دستش را به سوی بزرگترین درخت روی زمین دراز کند، آن را از جای برکند و اگر بین کوهها فریاد برآورد، صخرههای آن فروپاشد».۱۲
۸- حضرت رضا(ع) در روایت دیگری، در پاسخ اباصلت هروی که از ایشان پرسید:
«نشانههای قائم شما هنگام ظهور چیست؟» میفرماید:«نشانهاش این است که در سن پیری است، ولی منظرش جوان است، به گونهای که بیننده میپندارد چهل ساله یا کمتر از آن است. نشانه دیگرش آن است که به گذشت شب و روز پیر نشود تا آنکه اَجَلش فرا رسد».۱۳
۹- ابراهیم بن مهزیار نیز که به شرف ملاقات امام مهدی(ع) رسیده است، در بیان خصال آن امام میگوید: «او جوانی نورس و نورانی و سپید پیشانی بود با ابروانی گشاده و گونهها و بینی کشیده و قامتی بلند و نیکو چون شاخه سرو. گویا پیشانیاش ستارهای درخشان بود و برگونه راستش، خالی بود که مانند مشک و عنبر بر صفحهای نقرهای میدرخشید. بر سرش، گیسوانی پرپشت و سیاه و افشان بود که روی گوشش را پوشانده بود. سیمایی داشت که هیچ چشمی برازندهتر و زیباتر و با طمأنینهتر و باحیاتر از آن ندیده است».۱۴
۱۰- علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی که بیست مرتبه به شوق دیدار امام مهدی(ع) به حج مشرف شد و سرانجام نیز به توفیق دیدار آن حضرت دست یافت، در گزارش دیدار خود چهره و قامت دلربای امام را اینگونه توصیف میکند:«[رخسار] او [در لطافت] مانند [گلهای] بابونه [و در رنگ، مانند ]ارغوان بود که بر آن شبنم نشسته و [شدت سرخیاش را] هوا شکسته است. او در این حال، همچون شاخه درخت «بان»۱۵ یا ساقه ریحان [خوشبو ]بود. نرمخو، بخشنده، پرهیزکار و پیراسته بود. او میانه بالا بود، نه بسیار بلند قد و نه بسیار کوتاه قد. صورتی گرد، سینهای فراخ، پیشانی سفید و ابروانی به هم پیوسته داشت. بر گونه راست او خالی بود؛ چون دانه مشک که بر قطعه عنبر ساییده باشد.۱۶
گفتنی است بیشتر مشخصاتی که برای سیمای ظاهری امام مهدی(ع) ذکر شده، به طور مشترک، در روایات شیعی و سنی آمده است و از این جنبه اشتراک نظر زیادی میان فرق اسلامی وجود دارد.
ابراهیم پورحسین
ماهنامه موعود شماره ۱۰۹
پینوشتها:
۱- سید محمدتقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم(ع)، ترجمه: سید مهدی حائری قزوینی، چاپ
دوم: تهران، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، ۱۴۱۲ ه . ق، ج ۱، ص ۱۳۲٫
۲- «قسمتی از دعای عهد»، بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۱۱۱؛ شیخ عباس قمی، مفاتیحالجنان.
۳- کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، چاپ اول: قم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، ۱۳۸۰، ج ۱، باب
۲۵، صص ۵۳۴ و ۵۳۵، ح ۱٫
۴- همان، ج ۲، باب ۳۸، ص ۱۱۸، ح ۷٫
۵- الکافی، ج۱، ص ۴۴۳٫
۶- بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۳۳۷، ح ۲۰۰٫
۷- همان، ج ۵۱، ص ۹۱٫
۸- همان، ص ۹۰٫
۹- همان، ص ۹۵٫
۱۰- رنگ عربی، گندمگون یا سفید است. در برخی روایات وارد شده است که رنگ چهره امام مهدی(ع) همانند رنگ چهره پیامبر اکرم(ص)؛ یعنی سپید آمیخته به سرخی است.
۱۱- مراد از اندام اسرائیلی، اندام فرزندان یعقوب(ع) است که به داشتن قد بلند و اندام رشید مشهور بودند.
۱۲- بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۹۱٫
۱۳- کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۵۷، ص ۵۶۰، ح ۱۸٫
۱۴- همان، باب ۳۵، ص ۶۹، ح ۸ .
۱۵- همان، باب ۵۷، ص ۵۵۸، ح ۱۲٫
۱۶- کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، ص ۴۴۶، ح ۱۶٫
- اشاره:
این گفتار، گوهرهای گرانارجِ پراکندهای بوده که به همّت بعضی از شاگردان فقیه فرزانه، و پارسای صاحبدل حضرت آیتالله العظمی بهجت گردآوری شده و در چند جلد کتاب با عناوین «در محضر بهجت»، «فیضی از ورای سکوت» و… به چاپ رسیده است. این قلم به سائقة دوستی و عشق به اولیای حق، بیاناتی را که عمدتاً پیرامون اهمیت «دعا برای تعجیل در فرج» آن موعود مهربان بوده، به گونهای متصل و مرتبط کنار هم قرار داده تا شکل گفتاری منسجم یافته است.
محور این گفتار را بیشتر، دعای خالصانه و تائبانه برای فرج و همچنین ناظر و حاضر دیدن آن حجّت حیّ موجود موعود به خود اختصاص داده است.
بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزّمان، دعای فرج امام زمان(ع) است؛ البته دعایی که در همة اعمال ما اثر بگذارد. قطعاً اگر کسانی در دعا جدّی و راستگو باشند، مبصراتی (= دیدنیهایی) خواهند داشت. باید دعا را با شرایط آن خواند و «توبه از گناهان» از جملة شرایط دعا است.
مخصوصاً دعای شریف «عظم البلا و برح الخفا» را بخوانیم و از خدا بخواهیم که صاحب کار را برساند. با او باشیم. اگر رساند که رساند و اگر نرساند [حداقل] از کنار او دور نشویم. از رضای او دور نرویم. [امام زمان(ع)] حرفهایی [را] که ما با یکدیگر میزنیم، میداند. در هر حال برای تعجیل در امر فرج و رفع نگرانیها و گرفتاریها و نجات و اصلاح حال مؤمنین [این دعا] را بخوانیم: «اللّهمّ اکشف هذه الغمّـ[ عن هذه الامّـ[ بظهوره» خداوندا با ظهور حضرت حجّت(ع) این ناراحتی و نگرانی را از این امّت برطرف نما! تنها انتظار فرج کافی نیست «تهیّأ» (= آمادگی)، اطاعت و بندگی نیز لازم است؛ مخصوصاً با توجّه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان(ع) واقع میشود به حدّی که «ملئت ظلماً و جوراً». خدا میداند که به واسطة ضعف ایمان بر سر افراد چه میآید. خدا کند که ظهور آن حضرت با عافیت مطلق برای اهل ایمان باشد و زود تحقّق پیدا کند.
ابتلائات شیعه امروز بسیار زیاد است. از ظلم و ستم و بلا و فشاری که بر سر اسلام و مسلمانان ـ به خصوص اهل ایمان ـ میآید، کارد به استخوان رسیده است. بیماریهای مختلف و حوادث زیاد شده است. باید در مشاهد مشرّفه و مواقف مهمّه برای رفع ابتلائات شیعه دعا کرد و تضرّع نمود. ما باید از همه بخواهیم که متوسل شوند و دعا کنند و تضرّع نمایند تا بلکه فرجی حاصل شود. دعای فرج اگر موجب فرج عمومی نشود برای دعا کننده موجب فرج خواهد بود. ـ إنشاءالله ـ چنانچه در بعضی از روایات آمده: «دعا کنید که در آن فرج شماست». برخی از مردم به مرحوم آقای شیخ حسنعلی تهرانی متوسل میشدند و نتیجه میگرفتند ولی متوجّه امام عصر(ع) نیستند. ما باید به بیش از اینها به امام عصر(ع)متوسل باشیم تا نتیجه بگیریم. اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود ـ حضرت صاحب(ع) ـ را بشناسد و به آن پناه برند امکان ندارد که از آن ناحیه مورد عنایت واقع نشوند.
از مهمترین دعاها، دعای فرج امام زمان(ع) است. همة مشکلات مردم و حکومتها از غیبت آن حضرت است. برای رفع مشکلات اجتماعی و حوائج مردم باید همانطوری دعا کرد که انسان برای رفع مشکل خودش دعا میکند. دعا اگر دعا باشد تأثیر خواهد کرد».
دعای تعجیل فرج، دوای دردهای ماست. در روایت است که در آخرالزمان همه هلاک میشوند، مگر کسانی که برای فرج دعا کنند. «إلّا من دعا بالفرج». ائمه(ع) ما با این بیان، خیلی به اهل ایمان و شیعیان عنایت کردهاند تا خود را بشناسند. یعنی اگر برای فرج دعا میکنید علامت آن است که هنوز ایمانتان پابرجاست. [معصومین(ع)] فرمودهاند: در آخرالزمان این دعای فرج را که دعای «تثبیت در دین» است بخوانیم: «یا الله، یا رحمان، یا رحیم یا مقلّب القلوب، ثبّت قلبی علی دینک» در زمان غیبت به خواندن دعای «اللّهمّ عرّفنی نفسک…» سفارش شده است. به حجّ که میروید اهمّ حاجات را از خدا بخواهید و آن فرج حضرت ولیّعصر(ع) است که فرج بشریّت است. بعد از آن نابودی حکومتهای فاسد و جائر را بخواهید. خدا کند راهی برای «شرح صدر» پیدا کنیم که به واسطة رئیس و [سَروَرمان] تحیّر قلبیمان برطرف شود. «فرج» ولو یک ساعت باشد، بعد از آن روشنایی است ائمه(ع) ما این مطلب را با ما اتمام حجّت کردهاند و فرمودهاند: «برای فرج بسیار دعا کنید»، البته نه با لقلقة زبان. خود امام در مسجد سهله، جمکران، در خواب و بیداری در گوش افرادی از دوستانش بدون اینکه او را ببیند، فرموده است: «فرج من نزدیک است، دعا کنید» یا به نقلی فرموده: «فرجم نزدیک شده دعا کنید «بداء» حاصل نشود». چه مصائبی بر امام زمان(ع) که مالک همة کرة زمین است وارد میشود. آن حضرت در چه حالی هستند و ما در چه حالی! او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد و ما چقدر از مطلب غافلیم و توجه نداریم. کسانی که در خواب و بیداری تشرّف حاصل نمودهاند از آن حضرت شنیدهاند که فرموده است: «برای تعجیل فرج من زیاد دعا کنید». خدا میداند تعداد این دعاها باید چقدر باشند تا مصلحت ظهور فراهم آید. باید دعا را با شرایط آن انجام داد و توبه از گناهان از جمله شرایط دعا است. چنانکه فرمودهاند: «دعاء التائب مستجاب» نه اینکه برای تعجیل فرج دعا کنیم [در حالی که] کارهایمان برای تبعید (= به تأخیر انداختن و دور کردن) آن حضرت باشد.
خدا چه صبری داده به حضرت غایب(ع) که هزار سال میبیند بر سر مسلمانها چه بلاهایی میآید و خود آنها چه بلاهایی بر سر هم میآورند و همه را تحمّل میکند. امیدواریم خداوند برای یک مشت شیعة مظلوم، صاحبشان را برساند زیرا در عالم چنین سابقه نداشته و ندارد که رئیس و رهبری از مریدان و لشکرش این قدر غیبت طولانی داشته باشد. چه باید گفت؟ معلوم نیست تا کی! در تمام امّتهای گذشته مقدّر شده است ولی در هیچ امّتی چنین غیبتی با وقتِ نامعلوم و غیر مقدّر اتفاق نیفتاده است.
اگر بدانیم دعای ما اثر دارد و باز دعا نکنیم، مقصرّیم. حضرت غایب(ع) عجب صبری دارند! با اینکه از تمام آنچه که ما میدانیم یا نمیدانیم اطّلاع دارد و از همة امور و مشکلات و گرفتاریهای ما باخبر است.
خود حضرت مهدی(ع) هم منتظر روز موعود است و خودش میداند که چه وقت ظهور میکند. اینکه گفته میشود آن حضرت وقت ظهورش را نمیداند، درست نیست. دعای تعجیل فرج دوای همة دردهای ماست. میپرسند: «چرا این همه دعا میکنیم مستجاب نمیشود؟» [پاسخ این است:] شرط استجابت دعا، توبه است. لذا ملائکه میگویند: چرا دعا را با شرطش ـ که توبه باشد ـ به جا نمیآورید تا مستجاب شود؟ ما باید امام زمان(ع) را حاضر فرض کنیم. هرجا میرود، برویم و میتوانیم! ولی گویا نمیخواهیم در راه رضای آن حضرت باشیم، نه اینکه رضای آن حضرت را نمیدانیم یا نمیتوانیم تحصیل کنیم. مهمتر از دعا برای تعجیل فرج، دعا برای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او میباشد. اگر ظهور آن حضرت نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آن روز مهیّا سازد از جمله آنکه از گناهان توبه کند. همین توبه باعث میشود که این همه بلاهایی که بر سر شیعه آمده، از سر شیعه رفع و دفع گردد.
آقایی که زیاد به مسجد جمکران میرود، میگفت: «امام زمان(ع) را در مسجد جمکران دیدم به من فرمود: «به دلسوختگان ما بگو برای ما دعا کنند». او هزار سال است که زندانی است. لذا هر کسی که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران میرود باید که اعظم حاجت (= بزرگترین خواسته) نزد آن «واسطة فیض» ـ یعنی فرج خود آن حضرت ـ را از خدا بخواهد. حضرت غایب(ع) دارای بالاترین علوم است و «اسم اعظم» پیش از همه در نزد خود آن حضرت است، با اینهمه به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: «برای من دعا کنید». در حالی که [امام زمان(ع)] مُرده را زنده میکند، خود در زندان وسیع [دنیا] به سر میبَرد. امّا در مورد خود حق ندارد، هرچند برای دیگران ـ مخصوصاً در امور فردی ـ عنایت خاصّی دارد امّا در امور اجتماعی که مربوط به خود آن حضرت است، خیر! خدا کند ارتباط شیعه و اهل ایمان، با امام زمان(ع) قوّت بگیرد تا در مقام صبر، صبر و تحمّل کنند. [یقیناً] دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت مؤثر است، امّا نه لقلقة زبان و «عجّل فرجه» خشک و خالی. دعای فرج مثل نماز نافله، عمل مستحبّی است. یعنی راستی وجدّی از غیبت امام متأثر باشیم و از خدا بخواهیم که فاصلة هزار و چندصد ساله را که میان مردم و «واسطة فیض» افتاده است، برطرف شود و به پایان برسد. دعای باحالِ حُزن و اندوه و با تأثر قلبی از مردم واقع نمیشود. اگر میشد، قطعاً وضع اینطور نبود. راه خلاص از گرفتاریها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّعصر(ع) آن هم با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه تا رابطة ما با ولیّامر و امام زمان(ع) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد و قوّت رابطة ما با ولیّامر(ع) هم در اصلاح نفس است.
- امام زمان(ع) ناظر اعمال ما
چیزی که باعث شرمندگی و خجالتزدگی ما میشود این است که امام زمان(ع) همه چیز را میداند و همه چیز را میشنود. معصومین(ع) «عین الله الناظرة و اذن الله السامعه الواعیه» [= یعنی چشم بینا و گوش شنوای خداوند] هستند. اگر حرفی زده میشود حتی قبل از آنکه دیگران و کسانی که در مجلس هستند، بشنوند، آنها میشنوند. چرا کاری نمیکنید که همیشه خودتان را پیش آن حضرت ببیند؟ [اگر] ما او را نمیبینیم، او که ما را میبیند. پس چرا اینقدر دوریم؟ آیا نباید توجه داشته باشیم که ما رئیسی داریم که بر احوال ما ناظر است؟ وای بر احوال ما اگر در کارهایمان او را ناظر نبینیم و یا او را در همهجا ناظر ندانیم! با وجود اعتقاد به داشتن رئیسی که «عین الله الناظر\» است آیا میتوانیم از نظر الهی فرار کنیم یا خود را پنهان کنیم؟ چه پاسخی خواهیم داد؟
چقدر سخت است اگر برای ما این امر ملکه نشود که در هر کاری که میخواهیم اقدام کنیم و انجام دهیم ابتدا «رضایت» و «عدم رضایت» او را در نظر نگیریم و رضایت و خشنودی او را جلب ننماییم! ما باید رضا و میل امام زمان(ع) را در کارها به دست آوریم. در امور اجتماعی نباید به دیگران نگاه کنیم و از این و آن پیروی کنیم. زیرا این افراد معصوم نیستند، هرچند بزرگ و بزرگوار باشند. اگر در راه امام عصر(ع) باشیم چنانچه به ما بد و ناسزا هم بگویند نباید ناراحت شویم بلکه همچنان باید در آن راهِ حق و حقیقت ثابتقدم و استوار باشیم.
انصاف این است که در زمان نزدیک به ظهور که ظلم فراگیر میشود به افرادی که در دین و ایمان باقی میمانند، عنایات و الطاف خاصّی میشود تا از دین خارج نشوند. زیرا حضرت ولیّعصر(ع) تکیهگاه مردم است و کسانی که تکیهگاهشان امام باشد، کوهِ ایمانند. ما اهل علم در هر حال باید به وظیفة خود عمل کنیم. نوکرهای امام زمان(ع) عموماً باید عمل به وظیفه کنند، توسلات را هم داشته باشند.
- راههای ارتباط با امام عصر(ع)
راه ایجاد و ارتباط با اهل بیت(ع) و مخصوصاً حضرت ولیّعصر(ع) عبارت است از «معرفت خداوند متعال» و بعد «اطاعت محض از پروردگار». این دو، موجب حبّ به خداوند و محبّت نسبت به همة کسانی که خداوند آنها را دوست میدارد؛ مثل انبیا و اوصیا ـ مخصوصاً علاقه و ارتباط با محمّد و آل محمّد(ع) ـ میشود که نزدیکترین آنها به ما حضرت صاحبالامر(ع) است.
لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولیّعصر(ع) تشرّف حاصل کند. بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز و سپس توسل به ائمه(ع) بهتر از تشرّف باشد، زیرا هرجا که باشیم آن حضرت میبیند و میشنوند. ضمناً عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است و زیارت هر کدام از ائمه اطهار(ع) مانند زیارت خود حضرت حجّت(ع) است.
در زمان غیبت عنایات و الطاف امام زمان(ع) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده. باب بقا و حضور کلّاً مسدود نیست، بلکه اصل «رؤیت جسمانی» را هم نمیشود انکار کرد. ما در دریای زندگی در حال غرق شدن هستیم. دستگیری «ولیّ خدا» لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّعصر(ع) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد همراه خود ببرد.
کجا رفتند کسانی که با صاحبالزّمان(ع) ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره کردهایم که قطع ارتباط نمودهایم و گویا هیچ چیز نداریم. اگر بفرمایید: به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ارتکاب محرّمات ملتزم نیستید. او به همین امر از ما راضی است. ترک واجبات و ارتکاب محرّمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.
تنها پیدا کردن و دیدن آن حضرت(ع) مهم نیست. زیرا دیدن آن حضرت در عرفات یا در جای دیگر که همیشه میسور نمیشود و ممکن نیست. [امّا] اگر مشرّف شدید به آن حضرت نگویید که از خدا برای من زن، خانه، دفع فلان بیماری یا امراض بهخصوص و… بخواه. زیرا اینها چندان اهمیت ندارد. همچنین آقای دیگری گفت: در اعتکاف مسجد کوفه آن حضرت را در خواب دیدم که به من فرمود: اینهایی که به اینجا آمدند از مؤمنین خوب هستند ولی هر کس حاجتی دارد و برای برآورده شدن حاجت خود آمده است مانند خانه، فرزند. و هیچکدام برای من نیامدهاند. مطلب همینطور است. هر کدام در فکر حوائج شخصی خود هستیم و به فکر آن حضرت نیستیم.
هر کسی باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجّت(ع) و فرج شخصی خویش پیدا کند؛ خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد یا نزدیک. عدهای بودهاند که گویا حضرت غایب در پیش آنها حاضر و ناظر بوده است. آن حضرت آنقدر به ما نزدیک و از حال ما باخبر است امّا ما از او غافل و بیخبریم و میپنداریم که دوریم! حیف که ما قدردانِ نعمتِ ولایت نیستیم.
حاج محمّدعلی فشندی(ره) هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب(ع) عرض میکند: مردم دعای توسل میخوانند و در انتظار شما هستند و شما را میخواهند و دوستان شما ناراحتند. حضرت میفرماید: دوستان ما ناراحت نیستند! کسانی که منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. آری! تشنگان را جرعة وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت میدهند. آیا ما تشنة معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب نمیدهد با آنکه کارش دادرسی به همه است و به مضطرّان عالم رسیدگی میکند؟!
آن حضرت از چشم ظالمان محجوب (= پنهان) است. «المحجوب عن اعین الظالمین» امّا کسانی که نه ظالمند و نه رفیق ظالمند و نه با ظالمان معاشرند و نه در خانه و محلّة ظالمان هستند، آن حضرت از دیدة آنها محجوب نیستند. ثانیاً دیدن با چشم موضوعیت ندارد بلکه طریق و وسیلهای است برای حصول یقین. اگر آدم از پشت پرده، صدایی را شنید و بودن گویندهای را یقین کرد و او برای ما خبرهایی داد که مطابق با واقع شد، [ما] به وجود گوینده، یقین پیدا میکنیم هرچند چشمانمان او را نبیند. ثالثاً همین دیدن را خیلی از بزرگان علمای ما هم ادّعا کردهاند، که اگر بگوییم آنها دروغگو بودهاند، دیگر معلوم است که ما در چه حالی هستیم.
- چرا حضرت بیمناک و خائف هستند؟
در زیارت حضرت غایب(ع) وارد شده است: «السلام علیک ایّها المهذّب الخائف» [= سلام بر تو ای آراستة بیمناک]. با اینکه انسان خائن، خائف است «الخائن خائف» و شخص مهذّب و بیگناه و پاک، از کسی بیم ندارد؛ امّا آن حضرت با آن حریم پاک، از اظهار (و نشان دادن خود) خائف است. او به خاطر گناهان و به خاطر اعمال [بد] ما است که [بیش از] هزار سال در بیابانها در به در و خائف است. سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم. زیرا دستمان به او نمیرسد وگرنه، اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را میکُشد؟ آیا جنّیان او را میکُشند یا ما انسانها؟ ما پیشتر و در طول تاریخ ائمه(ع) امتحان خود را پس دادهایم!
شاید از بعضی از روایات استفاده شود که عمر حضرت حجّت(ع) در پس از ظهور زیاد نباشد. لذا بعضی از منتظران حضرتش از این جهت ناراحتند، امّا فکر نمیکنند که یک روز [حکومت و زندگی با آن حضرت] به سالها میارزد.
دعا میکنیم که خداوند کام ما شیعیان را با فرج امام زمان(ع) شیرین گرداند!
ماهنامه موعود شماره ۹۴
عبدالحسن ترکی
نهم ربیع الاول ۲۶۰ هجری قمری به عنوان روز نخست امامت ولی عصر (عج) از جهات متعددی دارای اهمیت است، این روز ضمن اینکه در زمان خود به عنوان مهمترین رویداد جامعه اسلامی تلقی می شد در تمامی سالروزهای یازده قرن گذشته نیز از همان اعتبار و اهمیت برخوردار بوده است چراکه وقوع آن در زمان خود حاوی پیام های متعددی برای حکومت و جامعه مسلمین بود.
بررسی تاریخ نشان می دهد اگر موضوع آغاز امامت ولی عصر (عج) به مانند سایر امامان مطرح می شد به یقین یا جامعه از پذیرش یا باور آن سرباز می زد و یا حکومت های زورمدار حاکم بر امت اسلام از وقوع آن جلوگیری می کرد.
از این جهت بستر چگونگی آغاز امامت ولی عصر (عج) سالها پیش از تولد و حتی با چگونگی معرفی امامان دهم و یازدهم آماده سازی شد تا در نهایت حیله های دشمنان در مقابله با اصل امامت کارساز نشود و عقاید سست بسیاری از مسلمانان آن زمانه نیز از باور امامت آخرین منجی عاجز نشوند.
سیر مظلومیت امامت از حضرت علی (ع) آغاز شده بود که در مسیر خود صلح مظلومانه و تحمیلی امام حسن مجتبی(ع) و قیام خونین اباعبدالله الحسین(ع) را نیز تجربه کرده و در پس دو قرن نتیجه ای را رقم زده بود که ناگزیر موضوع امامت حضرت حجت (عج) را متمایز می کرد و تدبیری دیگر را می طلبید و از این جهت اراده خداوند برای امامت حضرت مهدی (عج) در غیبت، انتظار و ظهور قرار گرفت به همین جهت توجه به تاریخ و چگونگی آغاز امامت آن حضرت در حکومت اسلامی هم یک ضرورت و هم یک تکلیف است.
امام دوازدهم شیعیان، حجَة ابن الحسن المهدی عجل الله فرجه الشریف، در شب جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ قمری ولادت یافت، از آن زمان تا سال ۲۶۰ قمری که پدر بزرگوارش امام حسن عسکری(ع) به شهادت رسید، همواره در نهان می زیست و جز معدودی از خواص اصحاب پدرش، کسی و خصوصاً دستگاه جائر خلفای عباسی از زنده بودن و احوال او آگاهی نداشتند.
در روز شهادت امام عسکری(ع) یعنی روز هشتم ماه ربیع الاول، که عده ای از مردم برای مراسم تشییع و خاکسپاری آن حضرت آمده بودند، در انظار ظاهر گردید و عموی خود، جعفر کذاب را که آماده نمازگزاردن بر پیکر امام یازدهم شده بود، به کنار زد و بر پیکر مطهر پدر نماز گزارد.
همین که این خبر در شهر منتشر گردید، ماموران المعتمد، خلیفه عباسی، به خانه امام عسکری(ع) هجوم آوردند تا مهدی(ع) را بیابند و گردن زنند، امام دوازدهم، به امر خداوند حکیم، از انظار غایب شد و دوران غیبت صغری آغاز گردید که تا سال ۳۲۹ قمری ادامه داشت.
با بررسی تاریخ عصر غیبت صغری تردیدی باقی نمی ماند که حرکت امام عصر(عج) در نماز گزاردن بر پیکر پدر بزرگوارش و برخورد با عمویش جعفر پسر امام هادی(ع) و برادر امام حسن عسکری(ع) در این مسیر در راستای اعلان عمومی آغاز امامت ایشان صورت گرفته زیرا در مهمترین رویداد دنیای اسلام در آن روز حضرت مهدی(عج) به عنوان پیش نماز، بر پیکر پدرش نماز خواند تا اصلح بودن خود بر مدعیان را اعلام و مسیر سبز حرکت امامت را از انحراف مصون نگه دارد.
نه فقط امروز بلکه در طول تمام سالیان یازده قرن گذشته از دوران انتظار اهمیت اعلام عمومی و رسمی روز آغاز امامت ولی عصر(عج) از اهمیت بسیار والایی برخوردار بوده است و این اعلام رسمی و عمومی باید با استفاده از تمام قابلیتها باشد.
در عصر حاضر و در دوران انقلاب اسلامی انتظار از حکومت برای اعلان عمومی این رویداد به بهترین وجه و رسمی ترین صورت انتظاری است که از عمق معارف مهدوی برخاسته است.
در این میان استفاده از ابزارهای مختلف از سوی حکومت برای تبیین ضرورت غیبت و ویژگی های امامت ولی عصر(عج) نه تنها یک ضرورت بلکه به عنوان تکلیفی بر منتظران مورد درخواست از نظام اسلامی است.
نکته ای که بسیاری مواقع مورد اشکال برخی واقع می شود این است که چه ضرورتی دارد پس از سالروز شهادت امام حسن عسگری(ع) جشنی بزرگ و شاد برپا شود؟
اگر بپذیریم که برپایی جشن ها و مراسم های شادی برای انتقال پیام امامت و ولایت است و در راستای تحقق توسعه فرهنگ مهدوی صورت می پذیرد بسیاری از این انتقادات پاسخ داده خواهد شد.
در حقیقت برپایی جشن های مهدوی در سالروز آغاز امامت ولی عصر(عج) به منظور بهرهمندی هرچه بهتر از ابزار جشن و در سایه آن هنر و شاخه های مختلف اطلاع رسانی است تا در این مسیر توده ها و آحاد ملت بتوانند در مجالس مهدوی با معارف اهل بیت(ع) به ویژه حضرت مهدی(عج) آشنا شوند و جشن تنها قالب و ابزاریست برای انتقال پیام.
ناگفته پیداست در صورتی که امام عصر(عج) در زمان شهادت پدرش در بین عموم به اعلان عملی ولایت خود نمی پرداخت مسیر امامت دچار انحراف می شد و امروز نیز هویداست که در صورت فقدان برنامه ریزی برای جاری ساختن پیوسته معارف غیبت، انتظار و ظهور دچار غفلت عمومی جامعه خواهیم شد.
همانگونه که اکنون برخی از جشن های غربی در حال ریشه دوانیدن در فرهنگ اسلامی جامعه هستند و در تقابل با آن برخی روزهای بزرگ اسلامی نیز آرام آرام فقط در صفحات تاریخ باید جستجویشان کرد که این خود تذکری جدی بر نظام اسلامی است تا دریابد حرکت خزنده تهاجم فرهنگی این بار نه در لباس ظاهر بلکه در هاله ای از توطئه و تزویر در زیر پوست فرهنگ اسلامی در حال رخنه است که این روزها جشن ولنتاین غربی ها نمونه بارز آن شده است.
در سه دهه گذشته از وقوع انقلاب اسلامی و بویژه در دهه سوم آن شاهد حرکت های بنیادی در عرصه توسعه فرهنگ مهدویت در کشور بوده ایم بگونه ای که امروزه شاهد تاسیس و فعالیت دهها نهاد و موسسه با محوریت فعالیت های مهدوی هستیم.
رویکرد نظام اسلامی به برجسته سازی معارف مهدوی و حمایت از آن به عنوان یک راهبرد در جهانی سازی از سوی دنیای اسلام و نیز ایجاد بسترهای تبیین ابعاد آن در جهانی شدن اسلام ناب محمدی انتظاراتی را نیز ایجاد کرده که از آن جمله اعلام رسمی شدن عید آغاز امامت ولی عصر(عج) است که به نظر می رسد تبدیل شدن آن به عنوان جشنی رسمی در نظام اسلامی ضمن مقابله با برخی جشن های بی پایه که ریشه در فرهنگ غرب دارد بر گسترش و تحکیم فرهنگ اسلامی خواهد افزود.
منبع : آینده روشن